قرار بود دیروز (سه شنبه) برای یک قرار کاری برم نیشابور. قصد داشتم حوالی 7 صبح راه بیفتم و کارمو سریع انجام بدم و تا ظهر برگردم شرکت (اتفاقی که در هر هفته یکی دوبار تکرار میشه)
آقای همکار گفت منم میام.
گفتم باشه بیا.
برای ساعت 7 صبح جایی رو مقرر کردیم که برش دارم و دوتایی بزنیم به دل جاده.
.
ساعت 5 صبح بیدار شدم! فکر خاص نکنین. در تمام عمرم هیچ علاقهای به سحرخیزی نداشته و ندارم (ساعت کاری عادیم از 10 شروع میشه) این فقط یک عادت قدیمیه که
ادامه مطلب
درباره این سایت